کرگدنها هم عاشق میشوند

کرگدن دوره گرد ... میای بریم سفر ؟!

کرگدنها هم عاشق میشوند

کرگدن دوره گرد ... میای بریم سفر ؟!

عاشقی دادا!

 

دخترها وقتی بچه هستند٬عاشق عروسکند وپسرها هم عاشق

مردهای قوی هیکل. ولی وقتی که بزرگ میشن٬ پسرها عاشق

عروسک میشن ودخترها عاشق مردهای قوی هیکل.

 

مرگ!

 

درختها ایستاده می‌میرند !

 

ایه!

 

چه خوبه ۴ واحد عمومی بذاری برای روز مبادا!

نه درست تموم میشه ... نه میری سربازی

 

خر تو خر شده!

یک روز خر یک مزرعه­دارِ به درون چاهی در میان مزرعه سقوط کرد. حیوان مفلوک شروع کرد به گرِِیه و زارِِی. مرد کشاورز هر کارِِی کرد نتوانست حِِیوان را بِِیرون بکشد. مزرعه­دار با خود فکر کرد حیوان خیلی پِِیر شده و چندان کارایی ندارد و عملا سن بازنشستگی او فرا رسیده است. شاید با پوشاندن در گودال بتواند او را از این وضعیت رقت بار نجات دهد. با این فکر از همسایگان خواست که به کمکش بیایند. آنها همه با بیل و بیلچه آمدند و شروع کردند به رِِیختن خاک به درون چاه. خیلی زود خر بِِیچاره فهمید که ماجرا از چه قرار است و به طرز رقت انگیز و جانسوزِِی گرِِیه کردو بعد از مدت کوتاهی صدای خر قطع شد. همه با تعجب به درون گودال نگاه کردند و از آنچه می­دیدند کاملا شگفت­زده شدند. با هر مقدار خاکی که رِِیخته می­شد، خر در گودال حرکت بسِِیار عجبِِبی از خود نشان می­داد. او خود را تکان می­داد تا خاک­ها به پایین برِِیزد. از خاکها پله می­ساخت و به روِِی آنها می­آمد و منتظر بیل­های بعدی بود که خاک برِِیزند. همه همسایگان با هیجان شروع به رِِیختن خاک کردند و او خود را می­تکاند و از خاک­ها پله می­ساخت و بالا می­آمد. لحظاتی بعد همه خوشحال و شگفت­زده شاهد رسیدن خر به لبه چاه بودند.

رمز رهایی از چاه سختی­ها، تکاندن مشکلات و ساختن پله از سختی­ها و صعود از این پله است.

به جون خودم خرها از بعضی ادمها بیشتر می فهمن!